part 22

یوری = بچه ها بس کنید تو رو خدا ...این بچه بازیا چیه ...درو زدن ...نگران نباشید اگه انابل هم باشه اول منو میخوره //یوری زیر لب گفت = خدابا گیر چه اسکلایی افتادم ..//
یوری میره سمت در و بازش میکنه که با قیافه جذاب لعنتی هیونجین مواجه میشه ...
یوری = سلام هیونییی ....
هیون = سلام خوشگله ...حالت چطو...
حرف هیونجین با دیدن وضعیت هان و فیلیکس نصفه میمونه...بچه پشماش ریخته ...
هیون = پاشید ببینم خودتونو جمع کنید ...از سنتون خجالت بکشید پوفیوزا ....
فیلیکس = خب قورومساق چه وقت اومدنه ...ساعتو نگاه کن ...شنیدم دور هم جمع شدید منم خواستم بیام فقط چن کار داشتم دیر شد ...
داشتین همینطور صحبت میکردین که یهو جونگین چاقو به دست از اتاق با لگد اومد بیرون و فریاد زد...
جونگین = بچه ها نترسید من....///هیونجینو دید /// عه پس اون بارو قاتله کو...
یوری = اسکل قاتل کیه ...هیونجین پشت در بود ...
جونگین = یاااااا...الان چه وقت اومدنه ...
یوری = خدا شفاتون بده ..هیون اینا رو ول کن بیا بریم خوراکی بخوریم ...
///فیلیکس و هان که هنوز کپ کردن ...خلاصه دو ساعت از اومدن هیونجین میگذشت و شما هنوز در حال گپ زدن باهم بودید ...که جونگین گفت ///
جونگین = بچه هاااااا ///با ذوق ///
یوری و هان = جانم...
جونگین = بچه هااااااااا //ذوق چند برابر //
فیلیکس = بله ...
جونگین = عررررر...بچه هاااااااا //خر ذوق به توان هشت //
هیون = بابا بنال دیگه ..چیه ...
جونگین = تولدمه و اخر هفته به مناسبت تولدم میخوام دوستامو با پول خودم ببرم جزیره جوجو ... حالا با خودتونه ....
یوری = عرررررر ...تولدن مبارک جونگینی ...اوخیییییی //به سمت جونگین رفتی و بغلش کردی ..//
هیونجین = کیا رو دعوت میکنی حالا ...
دیدگاه ها (۹)

part 23

part 24

part 21

part 20

سناریو استری کیدز

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط